اهل حق
در ادامه مطالب گفته شده می توان نتیجه گرفت که: نورعلی الهی نه شیعه است و نه سنی و نه می تواند اهل حق باشد زیرا می گوید:«مناجاتم این بود خداوندا من می خواهم تحت توجه تو یک دینی داشته باشم که واقعی و خدا پسند باشد تا شعار خود قرار دهم و به آن عمل کنم»(آثارالحق ج1ص645گفتار1943) چنین کسی نه تنها ادیان آسمانی بطور اعم و اسلام بطور خاص را قبول ندارد بلکه دین واقعی و خدا پسند هم نمی شناسد پس اهل حق هم نیست زیرا اگر در زمره پیروان سلطان اسحاق می بود با خدا مناجات نمی کرد که بتواند دینی فراهم آورد.و گویا بعد از همین راز ونیاز است که با ریزه خواری ادیان تحریف شده و اسلام و اهل حق «جوهره و عصاره ای»را فراهم می آورد که به تعبیر فرزندش بهرام الهی «جوهره ادیان» نامیده می شود و به عنوان «دین ابداعی» به ترویج آن می پردازد. جای سوال دارد که اگر منظور نورعلی الهی جنبه خصوصی داشته و برای خودش دین واقعی خدا پسند جستجو می کرده است نمی باید مردمان معتقد به اسلام و اهل حق را از مسیری که به آن اعتقاد دارند به دین ساختگی خود فرا بخواند و اگر مدعی شود من طیفی هم عقیده خودم را جذب کرده ام.می گوئیم اگر چنین بود نیازی نداشت بر خلاف شواهد زیادی که در«دین ابداعی» به چشم می خورد شعار بدهید من مسلمان شیعه مذهب هستم و به این کیش و آئین افتخار می کنم اصولا اگر چنین بود که دین واقعی خدا پسندانه را آرزو نمی کردید یا این همه تأکید بر این که مسلک اهل حق را دارم نمی کردید زیرا اصل و اساس اهل حق را زیر سوال برده و تولید شک و تردید در این آیین را نموده اید. ادعای مسلمانی و اهل حق بودن را شعار قرار داده اید تا مسلمان و اتباع خاندانهای اهل حق اعم از چکیده و چسبیده را به «دین ابداعی» که نه شباهت به اسلام دارد و نه اهل حق دعوت کنید.
Design By : Pichak |